- مراحل ارتباط با ارواح
ESP یک نیرو وقدرت کیهانی است که گستردگی آن به وسعت جهانی است که موجودیت دارد لذا جایگاه مکانی آن را نباید تنها درمغز انسان محدود کرد و ارتباط آن را درذهن انسان تلقی کنیم به تبع چنین باوری این نیرو جریانی است که درکل کائنات است بعضا نیز آن را تنها به موجودات زنده تسری می دهند اما به نظر میرسد در جمادات نیز به نوعی جریان دارد تنها می توان به این نکته اشاره کرد که این نیرو با شدت وضعفی متفاوت در تک تک موجودات مستتراست ودرانسان به خصوص درمورد دریافتهای خارج از احساسهای پنچگانه از ESP استفاده می شود این حروف اختصاری قابلیت ها واستعدادهای غیر متعارف روحی را مشخص می کند ومعمولا اصطلاح ESPدر سه فاکتور مهم در پدیده های روحی بکار می رود که عبارتندازتله پاتی TELEPATHY یا ارتباط افکار وروشن بینی CLAIRVOYANCE که مربوط به استعداد وقابلیت دیدن ومشاهده اشیاء وحوادث ازراه دور بدون استفاده ازحواس پنچگانه ویا امکانات دیگر وسومین فاکتور پیشگوئی PRECOGNITITIONکه همان غیب گوئی ومربوط به استعدادی است که آگاه از حوادث آینده است البته گاها نیز از اصطلاح ESP اشاره ای به گذشته نگری RETROCOGNITION وقدرت تحرک وتاثیرگذاری بر اجسام PSYCHOKINESIS از راه دور استفاده می شودگرچه میتوان شفا بخشی را دراین فاکتور از یاد نبرد بطور کلی نباید این پدیده ها را منفک ویا مستقل از یکدیگر دانست ؛ بلکه همه این فاکتورها از پدیده ویا نیروی واحدی هستند که اصطلاحا ESP نامیده می شوند.
کالبدی که فاقد حالتی از ریلاکس باشد امکان دریافتهائی خارج از احساسهای پنچ گانه برایش نه مطلقا اما تقریبا محال است زیرا یک بدن ریلاکس شده می تواند خالی ازعواطف و احساسهای ویرانگر باشدتنش وبحران هرگز با ریلاکس همراه نیست در بودن هرنوع نگرانی ریلاکسی حاصل نمی شود لذا وقتی ریلاکس حاصل میشود که نیروئی ژرف را صرف موارد بیهوده نمی کنیم و بطبع این انرژی در راستای اهداف عالی ذخیره و بکار می رود .
موقیکه بدن درحال آرامش است آگاهی گسترش یافته وانرژی حیاتی در اختیار فکر قرارمی گیرد کنترل بر روی احساسها وعواطف از اهم کاربرد حالت ریلاکس است که درجریان ارسال وپیامهای روحی از اهمیت بسزائی برخورداراست .درجریان ریلاکس کنترل شده وعمیق ، افکار انسان خلوص وتبلوری پیدا می کندکه درنگهداری تصاویر ذهنی اززمان طولانی تری سود می برد. در مرحله فوق دستیابی به کلرویانس CLOAR VISION یا مشاهده ای صاف وروشن از افکار خود ودیگران مقدور می شود.
در ریلاکس کامل کنترل مغز افزایش میابد در این حالت مغز دارای وبژگیهای خاصی می شودکه یکی از آنها ایجاد وبروز بیشتر امواج آلفاست بدین ترتیب تولید ارادی امواج آلفااز اهمیت زیادی برخورداراست .
وقتی انرژی مغز اشتغالی برای کنترل دیگر اعضاء بدن نداشته باشد ودرحالتی که محرکات مزاحم وتنشهای محیطی توجه ما را به خود جلب نکند مغز با نیرو وانرژی بیشتر به دریافت وثبت وضبط احساس ها وجرقه های زودگذری می پردازد که درشرایط عادی نادیده گرفته می شوند .
همانطور که در سکوت مطلق آهسته ترین صداها وزمزمه ها احساس می شوند ، در آرامش وسکون عمیق مغزی کوچکترین علائم وپیامهای روحی هم ادراک می شوندبه شرطی که فکر در موقعیت سکون وآرامش کامل قراربگیرد .
درپیگیری موضوع ریلاکس که یکی ار ارکان اصلی در ادراکات فراحسی است به نکاتی اشاره می شودکه با توجه به آنهامی توان موفق به ایجاد آن ومتعاقبا بسترلازم را در ارتباطات روحی فراهم نمودضمن اینکه موارد ذیل یکی از راههای ایجاد ریلاکس محسوب می شود البته نباید از یاد ببریم که ریلاکس با فاکتورهای غیر متعارف چون مصرف مشروبات الکلی ویا بکاربردن مواردی ازاین نوع چون مخدرات،نمی تواند مورد نظر باشدزیرا موارد توهم زا سنخیتی با ارتباطات روحی ندارد . ریلاکس را در تمرینات نه گانه در شرایطی آغاز کنیدکه درحالت خواب آلودگی وکسالت وافسردگی قرار نداشته باشیم زیرا چنانچه خسته و افسرده باشیم احتمال بسیار است که به خواب عمیق ولذت بخشی فرو رویم وآنچه که مقصود و مورد نظر است حاصل نشود یعنی آن هدفی که از ریلکس وتعاقب آن میسر نگردد.
حال برای شروع در مکانی ساکت وآرامی می نشینیم که مزاحمتی برای افکارمان نداشته باشد . مکان در
نوری ضعیف و درحدی باشد که چندان تاریک نباشد و مراحل ذیل را پی می گیریم :
1- سعی کنید در سطحی صاف وسخت داراز بکشید ویا بر روی یک صندلی با پشتی عمودی بنشینید سپس خودتان را دقایقی دریک وضعیت راحت قرار بدهید, چشمانتان باز باشد, دستها را راحت روی پاهایتان بگذارید یا درکنارتان آویزان کنید؛ پاها را روی هم قرار ندهید وانگشتان را قفل نکنید, کاملا آسوده و بی حرکت باشید , دقت در این امور از هدر رفتن انرژی جلوگیری می نماید؛ اکنون با تصور اینکه بدن ما درحال انجماد است سعی کنید که هیچگونه حرکتی به عضلات ندهید مانند یک مجسمه مطلقا درسکون و در وضعیت بی تحرکی قراربگیرید برای اینکارصرف حدود 5 تا10دقیقه کافی است.
2- درمرحله دوم چشمها را ببندید و با یک بررسی 3 دقیقه ای ازبدنتان وآگاهی ازیکایک اندامها از نوک انگشتان گرفته تا فرق سرتان به خصوص نسبت به عضلات شانه وگردن وچانه دقت کنید که درچه وضعیتی قراردارند ؛ آیا آنها درحالت کشش وفشار هستند ویا در حالت ریلاکس ویا نزدیک به آن ؟!. سعی نکنید که در صدد ریلاکس آنی بر آیید تنها عمل آگاهی از حالت اندامهااست .
3- سپس چندنفس عمیق بکشید وکاملا ریه ها را از هوا پر وخالی بکنید و بعد به صورت عادی به تنفس ادامه بدهید.
4- درمرحله بعد به شدت انگشتان پای چپ را تحت فشار و انقباض قرار داده وبعداز 10 ثانیه به یکباره انگشتان را از کشش وفشار رها کنید در حقیقت آنها را ریلاکس میکنیم سپس این عمل را به ترتیب با انگشتان پای راست و متعاقبا و بلافاصله با عضلات ساق پای چپ وپای راست و همانطور به ترتیب با عضلات میان دوپا و سپس قسمت پائین شکم،جداره شکم ،شانه ها،مچ دودست ،گردن ،چانه ،عضلات صورت ،وپلک ها ودر آخر عضلات پیشانیبکارمیبریم وبه دقت آنها را تحت انقباض و فشار در ده ثانیه قرار داده ورها نموده
5- بعداز مراحل فوق به تنفس خودتان توجه کرده ودم وبازدم را احساس کنید وبه تدریج نفسهای خودتان را عمیق وعمیق تر کنید و با آرامش و بدون صدا به نفس کشیدن هوا را به داخل ریه ها وخارج کردن آن بپردازید به نحوی که بازدم هوا از دم آن چند ثانیه ای بیشتر باشد ؛ مثلا اگر دم ما حدود 6 ثانیه است بازدم بهتر است نزدیک به ده ثانیه طول بکشد. سعی کنید تنفس شکمی باشد یعنی در دم، هوا قسمت تحتانی قفسه صدری وشکم را بالا بیاورد و دربازدم ابتدا قسمت فوقانی شکم و بعد قسمت سینه را به داخل ببریم
6- سعی کنید که نسبت به قوه جاذبه زمین ونیروی که کالبد را به طرف خودش می کشد آگاهی پیداکنید وزن خودتان را احساس کنید, وزن انگشتان دستها و پاها وسر را حس کنیم یک احساس درونی وبیرونی با تامل وسکون
7- هنگامی که در موقعیت ریلاکس شدن هستید می بایست به گونه ای این حس را به خود تلقین کنید ویا تجسم کنید که مثلا بدنتان به گرد و غبار تبدیل می شود ؛ به تعبیر دیگر چنان تجسمی از خود داشته باشید که شاهد خردشدن و فروپاشی جسمتان هستید این احساس گاهی در آغاز ریلاکس شدن عمیق صورت میگیرد و همان احساس تبدیل شدن به توده ای ازگرد و غبار در وجود فرد شکل می گیرد
8- در لحظه ای که وجودتان به توده ای ازگرد وغبارتبدیل شده چنین تصورکنید که نسیم تندی بسوی شما می وزد وآثار باقیمانده ازوجود جسمانی ومادی شما را به اطراف پراکنده می کند. دراین لحظات تنها چیزی که ازما باقی مانده فقط آگاهی ما است.
9- توجه کنید دراین شرایط که کاملا ریلاکس وهوشیار شده اید به آرامی ویا با صدای بلند به خودتان بگوئید : هرموقعی که من از ده تا یک به صورت معکوس شمردم وپس از آن با تکرار حرفی خاص (چند مرتبه از کلمه خاص انتخابی خودتان) ، بلافاصله به حالت ریلاکس عمیق فرو می روم، به همین صورتی که الان دراین وضع قراردارم ... این جملات را چند بار تکرارکنید.
10- درپایان برای خاتمه این تمرین یک نفس عمیق کشیده و مانند کسانی که ازخواب بیدارشده اند بدن خودرا به حالت کشش دربیاورید تا خستگی و کسلی برطرف شود ودراینجا به خودتان بگوئید وقتی به شماره سه رسیدم چشمانم را باز میکنم وکاملا آگاه وهوشیار هستم دراین لحظات می توانید در زمینه های مثبت هم به خودتان تلقین کنید که ازاین به بعد تمرکز من افزایش پیدا می کند و یا حافظه ام قوی می شود ویا قدرت های روحی من افزایش می یابد ...یک ..دو ... سه ... در این مرحله چشمانتان را باز کرده شانه ها را بالا وپائین می کنید وپاها را به کشش درمیاورید وانگشتان را باز و بسته می کنید وسپس به آرامی بلند می شوید ... احتمالا بعداز این جریان بسیار سرحال وشاداب هستید مگراینکه نزدیک به موقع خوابتان باشد که دراین صورت به خواب عمیق وراحتی دست پیدا می کنید .
(((((حتما ببینید جالبه)))))
یکى از علماء و نویسندگان بزرگ نقل مىکند: شبى خواب از سرم پریده بود و با آنکه بسیار خسته بودم هر چه مىکردم به خواب نمىرفتم لذا از میان رختخواب بیرون آمدم و به اتاق کتابخانه و مطالعهام رفتم و اتّفاقا کتابهائى را که در مسألهى روح و تحقیق از حقیقت و آثار و صفات آن داشتم ردیف کرده بودم تا دربارهى مسائل روحى تحقیق بیشترى بکنم، ناگهان صدائى شبیه به صداى تعدادى گنجشک که به جان هم بیفتند در خارج اتاق جلب توجّه مرا کرد، لذا از اتاق بیرون آمدم. هوا بسیار تاریک بود، امّا روى ایوان بزرگ منزل ما حدود چهل یا پنجاه شىء نورانى شبیه به جرقّهى آتش این طرف و آن طرف
مىرفتند و قطعا صدائى که به گوشم مىرسید از اینها بود.
من اوّل فکر کردم خیالاتى شدهام و یا خواب مىبینم لذا مقدارى چشمم را مالیدم و قدرى خودم را تکان دادم و یقین کردم نه به خواب رفتهام و نه خیالات مىکنم لذا مدّتى کنار ایوان نشسته و به این اشیاء نورانى نگاه مىکردم.
در این بین همسرم که دیده بود من مدّتى است از اتاق بیرون رفتهام و چون مقدارى هم کسالت داشتم در پى من حرکت کرده بود و من که مبهوت آنها شده بودم، وقتى ناگهان او را در کنار خود دیدم از جا پریدم و به او گفتم: ببین تو هم آنچه را که من مىبینم مشاهده مىکنى یا نه؟
نـو شتـه: سیّد حسن ابطـحى
او گفت: راستى این اشیاء نورانى چیست که در اینجا پراکندهاند؟
در این بین یکى از آن اشیاء نورانى به طرف همسرم آمد و او هم بىاختیار دهانش را باز کرد و آن شىء نورانى را بلعید و بقیّهى اشیاء نورانى هم از چشم ما محو شدند.
من به همسرم رو کردم و گفتم: آن را چرا بلعیدى؟
گفت: من چیزى متوجّه نشدم فقط خمیازهام گرفت، وقتى خمیازه کشیدم و چشمم را روى هم گذاشتم و باز کردم دیگر آن اشیاء نورانى را ندیدم.
گفتم: آیا متوجّه نشدى که یکى از آنها وارد دهان تو شد و تو آن را بلعیدى؟
گفت: نه، فقط احساس کردم که هواى دهانم خنک و معطّر شده ولى آن را طبیعى تصوّر مىنمودم.
من که آن شب و شبهاى قبل و بعد از آن مشغول مطالعهى مسائل روحى بودم و از طرفى چهار ماه بود که همسرم حامله شده بود و مىدانستم که «جنین»
در رحم پس از چهار ماه، روح در بدنش وارد مىشودبا خودم گفتم: نکند که این شیئ نورانى همان روح «جنین» باشد که در رحم همسرم باید این ایّام وارد شده و به «جنین» ملحق گردد؟! لذا چند روزى این موضوع فکر مرا کاملاً به خود مشغول کرده بود و با هر یک از دانشمندان «علمالرّوح» هم که حرف مىزدم از این موضوع چیزى نمىفهمیدند ولى آنچه من حدس مىزدم آنها هم احتمال مىدادند تا آنکه چهار ماه از این جریان گذشت، شبى در عالم خواب دیدم باز همان اشیاء نورانى روى ایوان منزل ما دور یکدیگر جمعند و سر و صداى عجیبى به راه انداختهاند امّا این دفعه آنها را به شکل انسانهاى کوچک نورانى مىبینم و حرفهاى آنها را هم مىفهمم
آنها به یکدیگر مىگفتند: الآن «حامد» به جمع ما بر مىگردد و از این جهت اظهار خوشحالى مىکردند.
ضمنا به خاطر آنکه من دوستى داشتم به نام «حامد» که در یک حادثهى رانندگى از دنیا رفته بود قصد داشتم اسم فرزندم را اگر پسر باشد به یاد او «حامد» بگذارم.
لذا این جمله مرا تکان داد و از وحشت از خواب پریدم وقتى بیدار شدم متوجّه شدم که زنم در حال خواب ناله مىکند. ناگهان به چشم خود دیدم که همان شیئ نورانى از دهان همسرم که خواب بود بیرون آمد و به طرف ایوان رفت و من وقتى سراسیمه به طرف ایوان دویدم چیزى مشاهده نکردم. در این
بین همسرم از خواب بیدار شده بود و احساس درد زایمان مىکرد. با آنکه هنوز یک ماه به وضع حملش باقى بود ما او را فورا به بیمارستان رساندیم. او همان شب با ناراحتى زیادى وضع حمل کرد ولى آن طفل که پسر هم بود مرده به دنیا آمد. من با آنچه که در این دو جریان مشاهده کردم یقین بر عالم قبل از این عالم براى ارواح نمودم، زیرا به هیچ وجه آنچه را که دیدم برایم قابل توجیه و تأویل بر غیر این تصوّرى که عرض کردم نمىباشد.
پرجنجالترین بحثهائى که مربوط به روح است مسألهى زندگى روح در عالم قبل از این عالم است و به نظر من روح در عوالمى قبل از این عالم بوده و زندگى مىکرده است.
زیرا جمعى از فلاسفه و دانشمندان علمالرّوح که متوجّه زندگى روح در عالم قبل از این عالم شدهاند، معتقد به «تناسخ» گردیده و مىگویند: روح انسان در عوالم قبل با جسدهاى مختلف به دنیا آمده و از دنیا رفته و مکرّر این برنامه را ادامه داده تا به کمال رسیده و سپس آزاد گردیده است.
آنها براى این ادّعاء خود هیچ دلیلى جز آنچه به وسیلهى خوابهاى مغناطیسى (مانیهتیزم) به دست آوردهاند (که آن هم قابل خدشه است) چیز دیگرى ندارند و حال آنکه این ادّعاء بزرگ باید بیشتر از اینها مستدلّ و مستحکم باشد.
در اسلام از «عالم ارواح» که مدّتش دو هزار سال بوده بسیار نام برده شده و نیز عالم دیگرى را ذکر کرده که نامش را «عالم ذر» گذاشته و خداى تعالى عهدها و میثاقهائى از
ارواح در آن عالم براى اعتقادات صحیح و انجام کارهاى خوب گرفته است و ترتیب این عوالم طبق آنچه از روایات و گفتههاى فِرَق مختلف مسلمین (سنّى و شیعه) استنباط شده چنین است:
خداى تعالى روح انسانها را به تعداد فرزندان حضرت «آدم» تا روز قیامت بدون هیچ تعلّقى به چیزى و شکلى خلق کرده و پس از دو هزار سال براى آن ارواح بدنهاى کوچکى به مانند ذرّات بسیار ریز و دقیق ولى به شکل همین بدنهاى دنیائى خلق فرموده و آن ارواح را در آن بدنها قرار داده که نام عالم اوّل را «عالم ارواح» گذارده و نام عالم دوّم را «عالم ذر» و «عالم میثاق» معرّفى فرموده است.
«فخر رازى» در تفسیر «کبیر» ذیل آیهى 173 سورهى اعراف روایات متعدّدى با سند صحیح (از نظر خودش) از «رسول اکرم» (صلى اللّه علیه و آله) نقل کرده که خداى تعالى وقتى حضرت «آدم» را خلق فرمود پشت او را مسح کرد، آنگاه تمام ذرّیهاش تا روز قیامت به صورت ذرّاتى از پشت او بیرون آمدند.
مرحوم «مجلسى» در کتاب «توحید» باب یازده و کتاب «ایمان و کفر» باب سوّم از کتاب بحارالانوار و صاحب کتاب تفسیر «نورالثّقلین» و تفسیر «برهان» در ذیل آیهى 173 سورهى اعراف دهها روایت که معناى بالا را تحقّق مىبخشد نقل کردهاند.
طبق آنچه از آن روایات به دست مىآید و اعتقاد
جمع زیادى از علماء شیعه و سنّى مىباشد این است که خداى تعالى ارواح انسانها را دو هزار سال قبل از خلقت ابدان ذرّهاى که بعدها در «عالم ذر» بودهاند خلق فرموده و وقتى خداى تعالى حضرت «آدم» را خلق کرد (و یا قبل از آن) بدن ذرّهاى انسان را با همین قیافه که امروز در دنیا دارد ولى بسیار کوچک خلق فرموده و از آن وقت به بعد آن روح با این بدن ذرّهاى در «عالم ذر» زندگى مىکرده آنچنان که ما امروز با این بدن عالم دنیائى زندگى مىکنیم، آنها در آن عالم با هم معاشرت داشتهاند آن چنانکه ما امروز با هم معاشرت داریم.
آنها آن روز اختیار داشتهاند آن چنانکه امروز ما اختیار انتخاب راه مورد علاقهمان را داریم و بالأخره آنها با همین کیفیّتى که امروز ما زندگى مىکنیم زندگى مىکرده و با یکدیگر معاشرت مىنمودهاند.
و ضمنا از آیات و روایات فوقالذّکر استفاده مىشود که روح انسانها در عالم قبل از این عالم با افراد و کسانى که برخورد کردهاند در این عالم با آنها انس دارند اگر چه خودشان فراموش کرده باشند که آنها را کجا و چه نحو دیدهاند.
مرحوم شیخ «صدوق» رحمهاللّه علیه در کتاب اعتقاداتش مىگوید: «امام صادق» (علیه السّلام) فرمود: خداى تعالى بین ارواح قبل از آنکه بدنهایشان را خلق کند برادرى ایجاد کرده است.
و «پیغمبر اسلام» (صلى اللّه علیه و آله) فرموده: روحها در عالم قبل از این عالم دسته دسته با هم آشنا بودند لذا در این دنیا افراد از هر دستهاى وقتى یکدیگر را مىبینند با هم انس مىگیرند و اگر در آن عالم یکدیگر را ندیده باشند همدیگر را نمىشناسند.
امّا قضایا و حکایات و تصوّراتى که این نظریه را تأیید مىکند بسیار است که ما چند نمونه از آنها را در اینجا نقل مىکنیم.
نـو شتـه: سیّد حسن ابطـحى
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
ارواح[9] .
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :4
بازدید دیروز :0 مجموع بازدیدها : 4209 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|